loading...
همه چیز از همه جا
soheil بازدید : 51 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (36)

به بعضیا باس گفت عزیزم…

.
.
.
.
.
زندگی ما بازار نیست که بری یه دور بزنی اگه از کسی خوشت نیومد برگردی، رفتی دیگه برو گم شو تا یه لگد نخوابوندم تو شیکمت …

میدونستی که چشات چه قد خوشگله!!!
.
.
.
.
.
میشه بهم بگی چرا اسبا همیشه چشاشون خوشگله!!!

چقدر سخته اونی که همیشه کنارت بود یار و یاورت بود شریک غمت بود باعث خندت بود همیشه کنارت بود الان نیست کنارت……دنبالش نگرد رفته سر کار دنبال یه لقمه نون بره بد بخت.دلتم صابون نزن برگرده هم کنارت نیست میگیره از خستگی بخوابه……خخخخخخخخخ

شهر بازیهای پایین شهر چیا داره؟؟؟
۱ _ چرخ و فلک
۲ _ آبشار
۳ _ ماشین برقی
۴ _ استخر توپ
و …

شهر بازیهای بالا شهر چیا داره؟؟؟
_ چرخ و فلک
۲ _ آبشار
۳ _ ماشین برقی
۴ _ استخر پسته \":)\" )

آقا بلدی شارژ رایگان ایرانسل بگیری؟
بلد نیستی؟
منم بلد نیستم اما یه دایی دام که این داییم یه برادر زن داره که این برادر زنه یه رفیقی داره ماله دوره سربازیشه، این رفیقه هم بلد نیست نیست رایگان شارژ کنه، باور کن راس میگم!

ای کسی که پای کامپیوترت نسشتی و فکر میکنی که خیلی زرنگی…
اما جمله ای که خوندی کلمه‌ی نشستی‌اش غلط بود…
ههههههه
دیدی رزنگ نبودی؟
ای بابا باز هم که اشتباه خوندی کلمه ی بالا زرنگه نه رزنگ…
ای دل غافل…فارسی بلد نستی بخونی؟!
آخه نخبه، کلمه‌ی بالا نیستیه نه نستی…
دلنبدم، فارسی بلد نیستی…چرا می‌خونی؟!!
اه اه اه… بابا اون کلمه‌ی بالا دلبندمه نه دلنبدم…
تو دبیرستان فارسی رو چند می‌شدی؟!
بابا کلمه بالا فارسیش غلطه…
چیه؟!…رفتی ببینی غلطه یا نه؟!!

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط ادریانا در تاریخ 1393/01/06 و 19:12 دقیقه ارسال شده است

زانوهامو بغل کرده بودمو نشسته بودم کنار دیوار
دیدم یه سایه افتاد روم سرم رو آوردم بالا
نگاه کرد تو چشمام، از خجالت آب شدم تمام صورتم عرق شرمندگی پر کرد
گفت:تنهایی
گفتم:آره
گفت:دوستات کوشن؟
گفتم: همشون گذاشتن رفتن
گفتی: تو که می گفتی بهترین هستن!
گفتم:اشتباه کردم
گفتی: منو واسه اونا تنها گذاشتی
گفتم:نه
گفتی:اگه نه،پس چرا یاد من نبودی؟
گفتم:بودم
گفتی:اگه بودی،پس چرا اسمم رو نبردی ؟
گفتم:بردم، همین الان بردم
گفتی:آره،الان که تنهایی،وقت سختی
گفتم:حرفی واسه جواب نداشتم
سرمو انداختم پایین گفتم:آره
گفتم:تو رفاقتت کم آوردم،منو بخش
گفتی:ببخشم؟
گفتم:اینقدر ناراحتی که نمی بخشی منو؟ حق داری
گفتی:نه! ازت ناراحت نبودم! چیو باید می بخشیدم؟
تو عزیز ترینی واسم،تو تنهام گذاشتی اما تنهات نذاشته بودمو نمی ذارم
گفتم:فقط شرمندتم
گفتی:حالا چرا تنها نشستی؟
گفتم:آخه تنهام
گفتی:پس من چی رفیق؟
من که گفتم فقط کافیه صدا بزنی منو تا بیام پیشت
من که گفتم داری منو به خاطر کسایی تنها می ذاری که تنهات می ذارن
اما هر موقع تنها شدی غصه نخور،فقط کافیه صدا بزنی منو
من همیشه دوست دارم،حتی اگه منو تنها بزاری،
همیشه مواظبت بودم،تو با اونا خوش بودی،منو فراموش کردی تو این خوشی
اما من مواظبت بودم،آخه رفیقتم،دوست دارم
دیگه طاقت نیاوردم،بغض کردمو خودمو انداختم بغلت،زار زدم،گفتم غلط کردم
گفتم شرمنده ام،گفتم دوست دارم،گفتم دستمو رها نکن که تو خودم گم بشم
گفتم دوست دارم…
گفتم: داد می زنم تو بهترین رفیقیییییییییییییییی
بغلت کردم گفتم:تو بن بست رفیقی

یک کلام،خدا تو بهترینی

این نظر توسط ادریانا در تاریخ 1393/01/06 و 19:06 دقیقه ارسال شده است


مذكر عزيز مرد باش... !

زمين به مرد بودنت نياز داره... !

مرد باش نه فقط با جسمت... !

مرد باش با نگاهت، با احساست...!

مردونه حرف بزن، مردونه بخند، مردونه گريه كن، مردونه عشق بورز، مردونه ببخش...!

مرد باش و هيچ وقت نامردي نكن، مخصوصا در حق كسي كه باورت كرده و بهت تكيه كرده...!



این نظر توسط ادریانا در تاریخ 1393/01/06 و 19:01 دقیقه ارسال شده است


معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد سارا ...

دخترک خودش را جمع و جور کرد،سرش را پایین انداخت و

خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت بله خانوم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هاش میزد،

توی چشمان سیاه و مظلوم دخترک

خیره شد و داد زد:چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس،

دفترتو سیاه و پاره نکن؟ ها!؟

فردا مادرت رو میاری مدرسه میخوام در مورد

بچه بی انضباطش

باهاش صحبت کنم.

دخترک جونه لرزونش رو جمع کرد...

بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:

خانوم... مادرم مریضه اما...

بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن...

اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که

از گلوش خون نیاد...اونوقت میشه

واسه خواهرم شیر خشک بخریم

که شب تا صبح گریه نکنه...

اونوقت قول داده اگه پولی موند

برای من هم یک دفتر بخره

که من دفترای دادشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...

اونوقت قول میدم مشقامو...

معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخاند و گفت

بنشین سارا..

کاسه اشک چشم معلم که روی گونه اش خالی شد...

روی تخته سیاه نوشت: زود قضاوت نکنید.

این نظر توسط ادریانا در تاریخ 1393/01/06 و 18:55 دقیقه ارسال شده است

ﭘﺴﺮ 16 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ

18 ﺳﺎﻟﮕﯿﻢ کادو چی ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؟

ﻣﺎﺩﺭ: ﭘﺴﺮﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﻧﺪﻩ

ﭘﺴﺮ 17ﺳﺎﻟﻪ ﺷﺪ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪ ﺷﺪ،ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ

ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩ،ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﭘﺴﺮﺕ

ﺑﯿﻤﺎﺭی قلبی ﺩﺍﺭﻩ . ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎمان

ﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ...؟ ! ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻘﻂ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ . ﭘﺴﺮ ﺗﺤﺖ

ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ

ﻫﻤﮥ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ 18 ﺳﺎﻟﮕﯽِ ﺍﺵ ﺗﺪﺍﺭﮎ

ﺩﯾﺪﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ

ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺘﺶ ﺑﻮﺩ ﺷﺪ ....

ﭘﺴﺮﻡ ؛ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ

ﭼﯿﺰ ﻋﺎﻟﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ،ﯾﺎﺩﺗﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭘﺮﺳﯿﺪﯼ

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﭼﯽ ﮐﺎﺩﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟

ﻭ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﻪ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺪﻡ ! ﻣﻦ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﻭ

ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﻡ،ﺍﺯﺵ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﻦ ﻭ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ

ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﻗﻠﺐِ ﻣﺎﺩﺭﻭ ﻋﺸﻘﺶ

ﻧﯿﺴﺖ
به بهشت نمیروم اگر مادرم انجا نباشد

این نظر توسط ادریانا در تاریخ 1393/01/06 و 18:50 دقیقه ارسال شده است

ﺳـــــــــﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ .

ﭼﺮﺍ ?!!!!!

ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ

ﺑﺮﺍ ﻫﻤــــــﻪ ﻣﺮﻫﻢ ﺑﻮﺩﻡ

ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺩﻟــــــﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩﻡ

ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻫﻤـــــــﻪ ﺷﺪﻡ

ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﺍﺩﻡ

ﺑﻐﺾ ﻫﺎﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞ

ﮐﺮﺩﻡ !!

ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺣﺘﯽ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﺗﻮ ﺩﻟـــــــﻢ ﭼﯽ

ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ

این نظر توسط ادریانا در تاریخ 1393/01/06 و 18:45 دقیقه ارسال شده است

نباید گوشیش زیاد دستش باشه.....چون دختره....

نباید صدای اهنگو چه تو اتاقش چه تو ماشینش زیاد کنه.....چون دختره

.....نباید شب تو خیابون قدم بزنه.....چون دختره.....

نباید با یکم لباس راحت تر ورزش کنه.....چون دختره

....نباید تو پارک موقع والیبال یا بدمین

سر و صدا کنه و خوش بگذرونه....چون دختره.....

نباید تو خیابون واسه تفریحم شده ادا در بیاره....چون دختره

.....نباید تو گرما استین کوتاه بپوشه و

موهاشو تو هوای باز خنک کنه....چون دختره.....

نباید با صدای بلند بخنده....چون دختره.....

نباید تنهایی تا دیروقت بیرون باشه.....چون دختره

.....نباید از یکی خوشش بیادو بره سمتش....چون دختره

.....نباید دفعه اول ابراز علاقه کنه هرچقدرم که عاشق باشه....چون دختره

.....نباید.....چون دختره.....چون ملت اونقد بیکارن

حرف دربیارن....چون ما هنوزم درک نکردیم

دخترم میتونه و لازم داره خوش باشه....

این نظر توسط ادریانا در تاریخ 1393/01/06 و 18:32 دقیقه ارسال شده است

ﺁﺏ ﺭﯾﺰﺵ ﺑﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﯾﻪ ﻗﺮﺹ ﺿﺪ
ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﺑﮕﯿﺮﻡ . ﺗﻮ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﺟﺎﻧﺒﯿﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺳﺮﺩﺭﺩ، ﺳﺮﮔﯿﺠﻪ، ﻧﻔﺦ، ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻬﻮﻉ، ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ
ﺩﻭ ﺑﯿﻨﯽ، ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺩﺭ ﺗﺸﺨﯿﺺ، ﻧﺎﺭﺳﺎﯾﯽ ﮐﺒﺪ، ﻧﺎﺭﺳﺎﯾﯽ
ﮐﻠﯿﻪ، ﻧﺎﺭﺳﺎﯾﯽ ﻗﻠﺐ، ﺳﮑﺘﻪ ﻗﻠﺒﯽ، ﺳﮑﺘﻪ ﻣﻐﺰﯼ، ﻣﺮﮒ
ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ ! ...
ﭘﺸﯿﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ ، ﻣﯿﮑﺸﻢ ﺑﺎﻻ ﺍﻣﻨﯿﺘﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮ |:


این نظر توسط ادریانا در تاریخ 1393/01/06 و 18:19 دقیقه ارسال شده است

ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺯﯾﺮ18
ﭼﺮﺥ ﻟﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ
ﺣﺪ ﮔﻮﺷﺖ ﭼﺮﺥ ﮐﺮﺩﻩ!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﻳﺪﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻢ ﺑﻬﺶ ﺩﻳﺪﻡ
ﺷﺎﺭﮊ ﻧﺪﺍﺭﻡ,
ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ ﻣﻴﺸﺪﻡ ﻭ ﺩﺭ ﻭ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﻭ ﭼﻨﮓ ﻣﻴﺪﺍﺧﺘﻢ
ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﻳﺎﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪ
ﻻﻣــﺼﺐ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻧﺪﺍﺭﻡ|: ..شکلکشکلکشکلک

این نظر توسط ادریانا در تاریخ 1393/01/06 و 13:38 دقیقه ارسال شده است

غمــــگینم ... شکلک
.
.
.
.
.
.
.
مثل دختری که تازه از آرایشگاه رسیده خونه و میبینه داداشش ابروهاشو قشنگ تر برداشته !!!



این نظر توسط ادریانا در تاریخ 1393/01/06 و 13:29 دقیقه ارسال شده است

دیروز بابام اومد دم اتاقم در زد گفت :
اجازه هست بیام تو؟
منم گفتم نع الان وقت ندارم!!
.
.
.
.
اره دیگ خونه ی ما اینجوریاس!!
فقط قراره اخر هفته بزرگای فامیل بیان خونمون جمع شن بابامو قانع کنن ک از ارث محرومم نکنه


کد امنیتی رفرش
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 38
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 27
  • بازدید سال : 36
  • بازدید کلی : 1,349
  • کدهای اختصاصی

    ابزار هدایت به بالای صفحه

    پرده خوش امدگوی نوروز